الهم ارزقنا ولداً بارُا
بسم الله الرحمن الرحیم
من امشب این وبلاگ رو درست کردم و میخوام از این به بعد اینجا برات از نبودنت و تنهایی هام برات بنویسم.
بنویسم و بگم که چقدر بی تو بودن برام سخته و نبودنت داره عذابم میده.
از خدا میخوام به حرمت ماه رجب که الان توش هستیم هر چه زودتر تو رو به من بده!
...................................................................................................................................
دلنوشته های مامانت
تو چرا نمی آیی!
چرا نمی آیی تا خیال من راحت شود
من بخاطر نیامدن تو خیلی حرفها را باید تحمل کنم!
من بخاطر نیامدن تو خیلی حرفها را نباید بزنم!
من بخاطر نیامدن تو خیلی در عذابم!
تو را خدا به من نمی بخشدولی چرا هیچ کس این را نمی فهمد که تو را اون بالایی به من هدیه نداده چرا همه نیامدنت را از چشم من می بینند!
چرا همه بخاطر نیامدن تو به من زخم زبان می زنند! تا کی بخاطر نیامدن تو اشک بریزم؟ چطوری به همه ی آنهایی که نیامدنت را دست من می دانند بفهمانم که آمدنت را من هم دوست دارم ولی چه کنم !
تنهام، خیلی تنها!
کاش تو را زودتر خدا هدیه کند و لطفش را بار دیگر به من نشان دهد!
چرا خدا...
پس من دق و دلی هایم را سر کی خالی کنم؟ پس فرزندم دعا میکنم بخاطر دل همه ی مادرهای منتظر خدا تو را به من هر چه زودتر هدیه کند. تا در تنهایی و بی کسی ام تو را داشته باشم. فرزندم!