دردهای شیرین...
گل پسر مامان سلام!
میخوام برات از دردهایی که برا رسیدن بهت دارم بگم البته بگم ها دردهایی ناچیز ولی شیرین.
من از اوایل بارداریم یه حساسیت گرفتم که آبریزش شدید بینی و عطسه های زیاد بود که چن هفته ای باهاش درگیر بودم و بعدش گلودرد و گوش دردم بهش اضافه شد
چنان شدید بودن که دستامو تو گوشام می کردم و فشار می دادم اصلا دوست نداشتم هوا بره تو گوشام
شبا اصلا خواب راحت نداشتم
از گلودرد و گوش درد کلافه بودم ولی بیشتر ناراحتیم از عطسه هام بود که نکنه به تو فشار بیاد
پیش دکترمم که رفتم داروی قوی نمیتونست بخاطر تو بده و داروهای ضعیفم که هیچ اثری نداشت
بعد یه مدت گلودرد و گوش دردم خدا رو شکر خوب شد و به جاش خشکی دهان گرفتم و خارش بدن .
خارش بدنم طولی نکشید ولی دهانم حسابی خشک می شد شبا لیوانی بزرگ آب می کردم و کنارم میذاشتم و هی از خواب بیدار می شدم و آب میخوردم خیلی برام سخت بود.
تا اینکه با پیشنهاد مامان جون شربت خاکشیر خوردم و بهتر شدم
ولی تو این مدت که الان شش ماهته عطسه و آبریزش بینیم اصلا خوب نشده و هنوز باهام همراهه
من تو بارداری اصلا از هیچ غذایی بدم نیومد و دلمم به هیچ غذایی نکشید یعنی بد ویار نبودم خدا رو شکر هر چی درست می کردم می خوردم حالا اون اوایل که اصلا میلی به غذا نداشتم نه اینکه بدم بیاد نه، میل نداشتم
ان شاالله سه ماه دیگه بسلامتی دنیا بیای و چشای من و بابایی با دیدنت روشن بشه گل مامان.