آقا محمدآقا محمد، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
فاطمه خانمفاطمه خانم، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

لبخند خدا...

دردهای شیرین...

1393/7/28 11:18
413 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسر مامان سلام!

میخوام برات از دردهایی که برا رسیدن بهت دارم بگم البته بگم ها دردهایی ناچیز ولی شیرین.

من از اوایل بارداریم یه حساسیت گرفتم که آبریزش شدید بینی و عطسه های زیاد بود که چن هفته ای باهاش درگیر بودم و بعدش گلودرد و گوش دردم بهش اضافه شد 

چنان شدید بودن که دستامو تو گوشام می کردم و فشار می دادم اصلا دوست نداشتم هوا بره تو گوشام

شبا اصلا خواب راحت نداشتم

از گلودرد و گوش درد کلافه بودم ولی بیشتر ناراحتیم از عطسه هام بود که نکنه به تو فشار بیاد

پیش دکترمم که رفتم داروی قوی نمیتونست بخاطر تو بده و داروهای ضعیفم که هیچ اثری نداشت

بعد یه مدت گلودرد و گوش دردم خدا رو شکر خوب شد و به جاش خشکی دهان گرفتم و خارش بدن .

خارش بدنم طولی نکشید ولی دهانم حسابی خشک می شد شبا لیوانی بزرگ آب می کردم و کنارم میذاشتم و هی از خواب بیدار می شدم و آب میخوردم خیلی برام سخت بود.

تا اینکه با پیشنهاد مامان جون شربت خاکشیر خوردم و بهتر شدم

ولی تو این مدت که الان شش ماهته عطسه و آبریزش بینیم اصلا خوب نشده و هنوز باهام همراهه

من تو بارداری اصلا از هیچ غذایی بدم نیومد و دلمم به هیچ غذایی نکشید یعنی بد ویار نبودم خدا رو شکر هر چی درست می کردم می خوردم حالا اون اوایل که اصلا میلی به غذا نداشتم نه اینکه بدم بیاد نه، میل نداشتم

ان شاالله سه ماه دیگه بسلامتی دنیا بیای و چشای من و بابایی با دیدنت روشن بشه گل مامان.

پسندها (9)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان بردیا اریایی
28 مهر 93 15:12
ایشاله که نینی به سلامتی میاد و این حساسیت ها هم تمون میشه امیننننننننننننننننن
مامان عليرضا
28 مهر 93 15:59
ایشالا گل پسری صحیح و سالم به دنیا بیاد و با دیدنش هر چی عطسه و آبریزش بینی هست رو یادت بره دوستم
zahra1367
29 مهر 93 21:11
سلام دوست خوبم...خوبی؟ منم هفت هشت سال منتظرنینی بودم درمان زیادی کردم ولی نشد...تااینکه امسال اخرماه شعبان فهمیدم باردارم..طبیعی باردارشدم...مثل شما..خدایا شکرت بابت معجزت..میخواستم بپرسم شماتکونای نینیت چطوریه؟تاریخ زایمانت به سلامتی کی هست؟...خیلی خوشحالم واست که شماهم طبیعی بادارشدی
مامان آقا محمد و فاطمه خانوم
پاسخ
منم برات خوشحالم جوابتو تو وبلاگت دادم
مامان هدی
1 آبان 93 14:03
سلام عزیزم. مبارک باشه قدمش براتون انشالله که سالم و سلامت دوران بارداری رو طی کنی. با اجازه من شما رو لینک می کنم
مامان آقا محمد و فاطمه خانوم
پاسخ
ممنون گلم منم شما رو لینک کردم
هم اتاقی
1 آبان 93 16:02
سلام نازی جونی ... خوبی؟ گل پسر خوبه؟ دکتر بهت نگفت چرا این جوری شدی؟ فکر کنم حساسیت بارداری گرفتی ناراحت نباش... بچه به دنیا بیاد خوب میشی
مامان آقا محمد و فاطمه خانوم
پاسخ
ممنون گلم فعلا که بهترم شکر خدا
مامان رعنا
2 آبان 93 2:43
عزیزم منم خیلی آبریزش بینی و عطسه دارم مخصوصا الان که نی نی بزرگتر شده وشکم خودم قلمبه عطسه میکنم احساس میکنم بیچاره 1کیلومتر میپره هوا خدا خودش مواظبشون باشه
مامان راضیه
18 آبان 93 22:47
شیوا
19 آبان 93 19:42
دردهای شیرین عنوان خوبی بود واقعا..ولی همینکه بد ویار نیستین واقعا نعمتیه. اما در کل هرچی برای رسیدن به این فرشته هاسختی هم بکشیم ارزشش و داره واقعا..چشم و چراغ خونه اینا هستن.
نسترن
27 آبان 93 19:01
عزیزم به زودی این روزها هم میگذره و نی نی رو بغل میکنی و خاطراتتو مرور میکنی .....بهترین دورانه ازش لذت ببر.......
مامان سپهر كوچولو
29 آبان 93 18:28
سلام من امروز بعد از چند وقت اومدم و به وبلاگ شما سر زدم خبر نداشتم ني ني دارين وقتي پستاتون رو خوندم با اينكه نميشناسمتون واقعا از ته دل خوشحال شدم . ايشالله كه ني ني تون سالم بدنيا بياد.
مامان راضیه
2 آذر 93 23:07
مامانی کجایی که دلمون برات تنگولیده
maryam
6 آذر 93 20:43
سلام. 25 اسفند تولد عزیزمه. برا تولدش یه وبلاگ درست کردم که میخوام روز تولد عشقم بهش هدیه بدم. تا اون روز میخوام 1365 تا پیام تبریک تولد برا نفسم داشته باشم. لطف میکنی یه سر به وبلاگم بزنی و تو نظرات تولدشو بهش تبریک بگی. اسمش سعید هست. خیلی خوشحالم میکنی. ممنون. دلمو نشکن و بیا لطفا www.tavalodesaeedeman.blogfa.com
غفاری
7 آذر 93 14:55
سلام ان شاالله بسلامتی و خوشی