...
چقد سخته مادر بودن
واقعا فک نمیکردم مادری کردن سخت باشه
چقد سخته مادر باشی و بچت هی از خواب بپره و با زبون بی زبونی حرف بزنه و جیغ بکشه و اشکاش آویزون باشه
چقد سخته مادر باشی و نفهمی بچت تو گریه هاش چی میگه
چقد سخته مادر باشی و تا صبح بالا سر بچت بیدار بمونی و بصورت معصومش نگاه کنی و اشک از چشات آویزون بشه و فورا خودتو جمع و جور کنی ک نکنه با گریه هات شیرت ترش بشه و بچت اذیت بشه
چقدسخته مادر باشی و نتونی جلو بچت زار بزنی
چقد سخته مادر باشی و ب هر جای بچت دست بزنی حرارت ازش بیاد
چقد سخته مادر باشی و هی ساعتارو بشماری ک کی چهارساعت تموم بشه ب بچت استامینوفن بدی بلکم آروم بشه
چقد سخته مادر باشی و جعبه ی داروهای بچتو هی نگاه کنی و دلت بحال بچت بسوزه و بچت تا قاشق شربت رو ببینه ازت فرار کنه
چقد سخته مادر باشی و کاری جز دعا برا بچت ازت برنیاد
چقد سخته مادر باشی و ....
خیلی سخته مادر بودن
سخــــــــــت
محمدم!
امشب از بدترین شبهای عمرم بود
از عصر تب داشتی و شب تبت به اوج رسید
چه شبی بود
خدا برای هیچ مادری نیاره
الهی آمین