از شیر گرفتن پسری
پسر صبور مامان!
بخاطر وجود آبجی فاطمه مجبور شدم تو رو زودتر از شیر بگیرم.
خیلی میترسیدم چون تو خیلی وابسته ی شیر بودی و میترسیدم اذیت بشی، ولی برخلاف تصورم اصلا نه اذیت شدی و نه اذیت کردی.
پسر صبور مامان.
حالا تاثیر اون همه والعصرایی که برات خوندم رو فهمیدم.
ان شاءالله که همیشه تو زندگیت صبور و موفق باشی گلم.
رفتیم خونه باباحاجی و اول شهریور که از دعای ندبه اومدیم تصمیم گرفتم دیگه بهت شیر ندم و ندادم.
شبش یه شیشه شیر بالا آماده کردم و برخلاف هرشب که بالغ بر شش بار بیدار می شدی برای شیر اون شب اصلا بیدار نشدی و تخت خوابیدی. صبح زود بیدار شدی و شیشه شیرتو خوردی و تا نه و نیم صبح که اصلا سابقه نداشتی خوابیدی.
خدا کمکمون کرد و تو خیلی راحت از شیر گرفته شدی.
خدایا شکرت که بچم اذیت نشد.
ببخشید مامانی اگه کم شیر خوردی ولی در عوض خدا بهمون دختر گلی هدیه داد.