از شیر گرفتن پسری
پسر صبور مامان! بخاطر وجود آبجی فاطمه مجبور شدم تو رو زودتر از شیر بگیرم. خیلی میترسیدم چون تو خیلی وابسته ی شیر بودی و میترسیدم اذیت بشی، ولی برخلاف تصورم اصلا نه اذیت شدی و نه اذیت کردی. پسر صبور مامان. حالا تاثیر اون همه والعصرایی که برات خوندم رو فهمیدم. ان شاءالله که همیشه تو زندگیت صبور و موفق باشی گلم. رفتیم خونه باباحاجی و اول شهریور که از دعای ندبه اومدیم تصمیم گرفتم دیگه بهت شیر ندم و ندادم. شبش یه شیشه شیر بالا آماده کردم و برخلاف هرشب که بالغ بر شش بار بیدار می شدی برای شیر اون شب اصلا بیدار نشدی و تخت خوابیدی. صبح زود بیدار شدی و شیشه شیرتو خوردی و تا نه و نیم صبح که اصلا سابقه نداشتی خوابیدی...
نویسنده :
مامان آقا محمد و فاطمه خانوم
13:27